کد مطلب:33889 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:247

روزگاری نو در عرصه فرهنگی











سیاست قرن چهارم بر گسترش تشیع در بغداد و دیگر جاها استوار بود، اما تا آنجا كه

[صفحه 78]

قدرت یافتن و حاكمیت شیعیان نینجامد، جز در آنجاها كه حكومت در دست علویان بود،[1] و سید رضی می بایست از این فضای سیاسی پیش آمده بیشترین بهره را در جهت ترویج اندیشه ی شیعی و معارف آن می گرفت، مضافا بر اینكه اوضاع علمی قرن چهارم نیز مساعدترین اوضاع بود، چنانكه این دوران را دوره ی زرین تاریخ اسلام از نظر پیشرفت دانش و فرهنگ شمرده اند. وجود دانشمندان بیشمار در این دوره، حتی در منصب وزارت، مانند ابوعلی سینا، خوارزمی، صاحب بن عباد، ابن العمید، شاپور بن اردشیر و مهلبی و ظهور دانشگاهها و كتابخانه های بسیار بزرگ در كنار مساجد، وجود فقیهان و متكلمان و فلیسوفان بزرگ، كثرت ادبیان و شاعران و تالیف كتابهای بسیار در موضوعات متعدد علمی، همه گواه این مدعاست.[2].

در این دوره شرایط مباحثات علمی و ارائه اندیشه ها مهیاتر گشته و مدارس و كتابخانه ها و دارالعلم ها رونقی شگفت یافته بود.[3].

عضدالدوله دیلمی دانش و دانشیان را دوست داشت و برای فقیهان و محدثان و متكلمان و مفسران و نحویان و شاعران و نسب شناسان و پزشكان و ریاضیدانان و مهندسان حقوق تعیین كرده بود. او خود نیز به علم می پرداخت و اوقات را صرف ادب می كرد.[4].

البته این روحیه بر مبنای حق مداری و عدالتخواهی و فرهیختی نبود، بلكه بیشتر گرایشی قدرت مدارانه و رقابت جویانه بود، چنانكه هرگاه حق و عدالت با قدر طلبی آنان تعارض می یافت، این حق و عدالت بود كه فدای قدرت می گردید، تا آنجا كه عده ای از بزرگان سادات و دانشمندان از جمله «ابواحمد حسین بن موسی موسوی» پدر شریف رضی در سال 369 هجری به فرمان عضدالدوله دیلمی بازداشت شدند و به فارس تبعید گردیدند.[5] اما در كل، قرن چهارم هجری- روزگار سید رضی- قرنی پرتلاطم و دارای فراز و نشیبهای بسیار و تحولات علمی بی نظیر است، چنانكه «آدم متز» آن را دوره ی رنسانس اسلام نامیده است. در قرن چهارم، از یك سو یكی از بزرگترین امپراتوریها یعنی خلافت عباسی گرفتار تجزیه شد و از سوی دیگر حكومتهای محلی مقتدر در ممالك مختلف اسلامی نشو و نما یافتند. در این دوران در نتیجه امتزاج تمدنهای قدیم و ظهور ظرفیتها و قابلیتهای فكری و عملی فرهنگ اسلامی، تمدن اسلامی به نقطه ی اوج خود رسید و نیازهای جدید اجتماعی، چاره گران و اندیشمندان رااز سویی به احیای مواریث قدیم و

[صفحه 79]

از سویی دیگر به آفرینش طریقه های جدید در ادب و حكمت و سیاست و مملكتداری و آداب معیشت و جنگ و عمران كشاند. در واقع با كاهش نسبی و دریجی تسلط مطلق خلافت عباسی، ملل و اقوام و گروهها و افراد امكان شكوفایی استعدادها و باروری اندیشه ها را یافتند.[6] و در این اوضاع و احوال اثری بی نظیر (نهج البلاغه) به دست شخصیتی بی بدیل ظهور یافت.


صفحه 78، 79.








    1. شخصیت ادبی سید مرتضی، ص 21.
    2. سید رضی، صص 17 -16 و نیز ن. ك: زكی مبارك، عبقریه الشریف الرضی، الطبعه الثانیه، مطبعه امین عبدالرحمن، القاهره، 1359 -1358 ق. ج 1، ص 57.
    3. ر. ك: آدم متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه ی علیرضا ذكاوتی قراگزلو، چاپ اول، انتشارات امیركبیر، 1362 ش. چ 1، صص 207 -201.
    4. همان، ص 41.
    5. المنتظم، ج 14، ص 268، الكامل فی التایخ، ج 8، ص 710، شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 32.
    6. تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، مقدمه ی مترجم، ص.